آرشیدا عشق مامانی و باباهی آرشیدا عشق مامانی و باباهی ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

☺☻آرشیدا خورشید آریایی☺☻

وای خدای من خمه چیز داره آماده میشه که من بیام

از اونجایی که من همه رو ترسوندم (که خیلی بخم خال داد) مامان جون مامانی از اصفهان اومد پیشمون و مامانی خیلی خیلی خوشحاله منم خمین طور. مامان جون به مامانی اجازه نمیده کاری کنه و مامانی همش داره استراحت میکنه منم فعلا بیخیال اومدن شدم اما مامانی نهایت استفاده رو از بابایی و مامان جون داره میکنه و حسابی گرفتشون به خونه تکونی برای اومدن مهمون کوچولوش (من) تازه امروزی هم بابایی رفت ماشینشو از نمایندگی تخویل گرفت دیجه کم کم خمه چی رو دارند برا تفریش فرمایی من آماده میکنند. حالا دیجه تا ببینم کی وقت اومدن منه:-)
28 شهريور 1390

صحبتهای یه مامان و بابای دلسوز با دخملشون که میخواد زود به دنیا بیاد

از اونجا که من خی به مامانی ضربه میزدم و دوست داشتم زودتری به دنیا بیام اما نمیدونم چرا بابایی و مامانی اینقدر ناراحت بودند. به بیمارستان که رسیدیم مامان که رفت باز خانم ماماهه منو چک کنه خی محچم شکم مامانی و من رو فشا داد منم محکم هی شکم مامانی خودم رو سف میکردم هی خسته میشدم بعد هم به مامانی گفت که امشب مامانی لالا کنه بیمارستان فردا هم شچمش رو پاره کنند(سزارین) تا من رو در بیارند تازه بذارند توی دستگاه بعد مامانی رفت تا فرم بستری رو بده بابایی. همون موقع مامانی دو تا خانم رو پشت در اتاق نی نی ها دید که داشتند گریه میکردند که بچه هاشون توی دستگاه بودند که به مامانی گفتند برو استراحت کن فقط تا نی نی کامل به دنیا بیاد نه با یه ریه ناقص با ی...
21 شهريور 1390
1